* 29 اردیبهشت 1395 ( 18 می 2016 ) ساعت 17:30 به وقت ترکیه کارنامه ها آنلاین شد.اساتید، نمره نهایی رو جدا جدا اعلام نمی کنن. نمره های میانترم و homework ها و quiz ها و presentation ها جدا جدا اعلام می شه اما نمره های نهایی رو اساتید باید در یک روز و ساعت و زمان مشخصی به صورت همزمان ثبت نهایی کنن. ( در این صورت هیچ دانشجویی نمی تونه بره به استاد بگه مثلا من نمره فلان درسم خوب شده شما این رو هم زیاد بده. یا مثلا مشروط می شم نمره بدید. ) خلاصه که وقتی تو راه ایران بودم کارنامه ترمم آنلاین شد. اینم قسمتی از کارنامه ترم دومم که سپری شد.
* هفته قبل، بعد از جلسه گروه، استاد راهنمام باهام صحبت کرد. از کارنامه این ترمم هم راضی بود و قرار شد خودم رو برای امتحان جامع دکتری ( کتبی و شفاهی ) آماده کنم. یک امتحان مهم و حیاتی از دروس لیسانس و ارشد و دکتری. مرحله دیگه ای شروع شد.
* وقتی ایران بودیم، سفارش دادیم از تبریز واسمون شیرینی قرابیه ( اینجا ) آوردند. یه بسته کوچیک واسه استادمون و یه بسته بزرگتر رو واسه جلسه گروهمون. ( البته به جز شیرینی واسه استادمون زعفران هم هدیه دادیم که کلی تشکر کرد. )در جلسه هفتگی گروهمون هم شیرینی بزرگتر رو بردیم و همه اعضا گروه، کلی ذوق کرده و نوش جان نمودند.
عکس از اینجا https://rasekhoon.net/forum/post/show/1099767/2381072/
* بعد از اومدنم به آنکار اصلا رانندگی نکرده بودم. یعنی 813 روز. در هفت روزی که ایران بودم با کمال تعجب دیدم اصلا رانندگی یادم نرفته و خیلی راحت تونستم رانندگی کنم و تنها مشکلم، تغییرات اساسی بعضی خیابونها تو شهرم ( ارومیه ) بود. ترافیک خیلی خیلی زیاد بود. رانندگی ها هم که ناجور. انگار یه عده آدم عصبانی و عجول با هم دارند مسابقه میدند.
*فروشنده ها و کارمندهای بانک هم همه عصبانی! ( انگشت شمار خوش اخلاق هم پیدا می شد ) یاد کارمندهای بانک و فروشنده های آنکارا افتادم که چقدر با حوصله و با لبخند و آروم با آدم صحبت می کنند!
* بعضی از آدمها اصلا تغییر نکرده بودند. یعنی زبون تند و نیش و کنایه هاشون همچنان پابرجا بود. تعارفات، تشریفات، اسراف و چشم و همچشمی ها ادامه داشت. شایعه پراکنی های عجیب غریب برخی درمورد من و همکلاسی در همون یک هفته وجود داشت. دخالت کردنها در مسائل شخصی و نظر دادنها در هر موضوعی همچنان ادامه داشت.
که همه اینها خیلی آزار دهنده هست.
* حالا من حرفهای خاله زنکی و ... اینجا نمی نویسم دلیل بر این نیست که اصلا در زندگیم نبوده و نیست. در واقع منم مثل بقیه از اینجور مسائل در زندگیم دارم اما سعی می کنم زیاد اهمیت ندم. ( گاها برخی خواننده ها فکر می کنند زندگیم همیشه گل و بلبل بوده و به دور از هر گونه ناراحتی زندگی کردم. )
خدایا شکرت...
سرنوشت من...برچسب : نویسنده : esarneveshtehman4 بازدید : 52