چهار ماهگی ماهان

(16 اکتبر 2018) سه شنبه ( 24 مهر 1397) چهار ماهگی ماهان

طبق تقویم ایرانی 27 مهر می شد چهار ماهگی ماهان. طبق تقویم اینجا 17 اکتبر (24 مهر)  می شد چهار ماهگی که  کنترل و واکسن داشتیم. از اونجاییکه 17 ام همکلاسی وقت نداشت قرار شد واسه 16 ام وقت بگیرم. 

صبح ساعت 10:20 وقت دکتر  Evren ( دکتر چشم ) ذاشتیم. رفتیم . یه خانم دکتر شیک و مرتب بود با موهای بلوند. شلوار جین آبی کمرنگ باکفش نسبتا پاشنه بلند مشکی و کت کریب قرمز. گوشواره و انگشترش خیلی قشنگ بودند. خیلی مهربون با ماهان صحبت می کرد. معاینه کرد و خدا رو شکر همه چی خوبه. گفت یکبار هم تو یک سالگی لازمه ببریمش معاینه چشم. بعدش خودش ماهان رو بغل کرد و قربون صدقه می رفت با ما کنار منشی اومد. به منشی می گفت هر روز چند تا از اینا برام بفرست. می خندیدیم. ماهان هم لبخند به لب داشت.

ساعت 11 وقت دکتر Sinan داشتیم. رفتیم و قد و وزن ماهان رو اندازه گرفت شکر خدا خوب بود. گفت کم کم می تونی کمی از آب غذاهایی که می خورید رو به لب ماهان بزنی که با طعم ها آشنا بشه. البته گفت تا 6 ماهگی فقط شیر مادر و بعدش کم کم غذا می دی. فعلا فقط با طعمها آشنا کنید. 

گفت از تلویزیون و گوشی و تبلت دور باشه. اما صدا خوبه. رادیو می تونید روشن کنید. کم کم براش کتاب بخونید. باهاش صحبت کنید. البته ما از همون تولدش باهاش صحبت می کنیم و شعر می خوینم. حالا به خاطر ماهان گلمون چند تا هم شعر فارسی و ترکی یاد گرفتم. 

در بین صحبتهاش تلفنش زنگ زد. وقتی جواب داد دیدم داره فرانسه صحبت می کنه. قبلا تو وبلاگم گفته بودم که زبان فرانسه رو خیلی دوست دارم. امیدوارم یه روزی فرصت بشه و یاد بگیرم. خیلی ذوق کردم اونقدر قشنگ حرف می زد. 

همکلاسی یواش تو گوشم گفت داره با خانمش حرف می زنه گفتم از کجا می دونی گفت آخه به زبان فرانسه گفت دوستت دارم. حالا بین حرفهای دکتر سینان، همکلاسی چه زود اونجای حرفش رو شنیده بود نمی دونم. (از قبل می دونستم دکتر سینان تو پاریس تحصیل کرده. )

خلاصه معاینه ماهان هم تموم شد و بعد رفتیم که واکسنها تزریق بشه. مثل همیشه گریه کرد و بغلش کردم و شیر خورد و خوابید و برگشتیم خونه.

مهناز خانم

پیامتون خصوصی بود نتونستم جواب بدم. قبولی دخترتون رو از دانشگاه تبریک می گم. ایشالا که موفق و سلامت باشید. خیلی خوشحال شدم واستون.

خدایا شکرت...