آخرین مطالب
امکانات وب
امروز وقت دکتر داشتم. همسری جلسه داشت. من و مامانی رفتیم دکتر. دکتر سونوگرافی کرد و گفت آب بچه داره کم می شه و دیگه زیاد صبر نکنیم. واسه دوشنبه 18 جون 2018( 28 خرداد 1397) صبح وقت سزارین داد. واسه دکترم یه بسته زعفران دادم و کلی تشکر کرد. بعدش دستیارش اومد و دستگاه NST رو به شکمم وصل کرد و صدای قلب نی نی ثبت شد. شکر خدا خوب بود. درد زایمان هم ثبت نشد. همونجا بودیم که همسری هم رسید و با هم برگشتیم خونه.
14جون 2018( 24 خرداد 1397) پنجشنبه ( 38 هفته و 4 روز)
امروز با همسری رفتیم دانشگاه. کارهای عقب موندم رو انجام دادم و چند تا برنامه رو یکجا گذاشتم تو کامپیوترم اجرا بشه. دست همسری درد نکنه که خیلی کمکم کرد. چند روزی طول می کشه برنامه ها اجرا بشه و نتیجه بگیرم. بعد رفتم پیش استادم و گفتم چی کارا کردم و در چه مرحله ای هستم. بعدش هم گفتم که دوشنبه نی نی به دنیا می یاد. کلی هم تشکر کردم که این مدت خیلی مراعات حالم رو کرده. آونم دعای خیر کرد و گفت استراحت بکن. گفتم نتیجه برنامه ها رو تو ایمیل می فرستم.
15 جون 2018(25خرداد 1397) جمعه ( 38 هفته و 5 روز )
امروز با مامان کارهای عقب افتاده رو انجام دادیم. ظهری یکم حالم بد بود. نهار خوردم و یکم بعد بالا آوردم.
شب هم به زور خوابیدم و ساعت 2 بیدار شدم و باز بالا آوردم. دو ساعتی بیدار بودم. بعد خوابم برد.
16 جون 2018(26 خرداد 1397) شنبه ( 38 هفته و 6 روز)
معده درد داشتم. مامانم کل خونه رو مرتب کرد. بعد گردو آسیاب کرد. پسته خام آسیاب کرد. کمی هم گل محمدی آسیاب کرد داخل شیشه های جداگانه ریخت که واسه بعد زایمان کاچی درست کنه. البته تو شهر ما ارومیه می گن گویماخ.
عصری یلدا دوستم اومد دیدن من و مامانم. آون که رفت درد معدم زیاد شد. از ساعت 9 شب درد زایمان شروع شد. در حالی که خودم رو واسه روز دوشنبه آماده کرده بودم.
17 جون 2018( 27 خرداد 1397) یکشنبه (39 هفته)
ساعت 3 شب تاریخ 27 خرداد مصادف با تولد داداش کوچیکم، پسرم ماهان به دنیا اومد. شکر خدا خوبیم.
ایشالا در پست بعدی مفصل می نویسم.
نظرات پست قبلی رو خوندم. سر فرصت تایید کرده و جواب می دم.
خدایا شکرت
...
موضوعات مرتبط: بارداری سرنوشت من...
برچسب : نویسنده : esarneveshtehman4 بازدید : 36