استاد با مرام

ساخت وبلاگ
ترم تابستان هم تموم شد. درس فیزیک یک، دستیار استاد ش من و همکلاسی بودیم. همکلاسی قسمت حل تمرین و من قسمت آزمایشگاهش. بعد از اتمام کلاسها استاد مربوطه چند بار تو دو روز برسید تعطیلات کجا می رید که گفتم جایی نمی ریم. بابا و مامانم واسه 11 آگوست بلیط دارند بیان آنکارا. استاد خنده رو و خوش اخلاقی هست. چند بار گفت برید یکم استراحت کنید. هر دو خسته شدید. گفتم شاید رفتیم. خلاصه دو روز بعد من با دوستانم داشتیم آب‌میوه نوش جان می کردیم که همسرم زنگ زد. گفت استاد الان تو افیسش هست.  استاد گفته کنار دریای مدیترانه جایی بین آلانیا و آنتالیا واحد شخصی داره و شما می تونید برید اونجا واسه استراحت. خجالت کشیدیم و گفتیم که نمی شه اینجور. استاد گفت ما خودمون همیشه می ریم. اما امسال مادرم مریص هست و نمی تونیم بریم. خلاصه یک نامه نوشت و اسم همسرم و من رو نوشت داد دستمون که بدیم به مدیر واحدها.  گفت دو هفته می تونید اونجا باشید. خیلی یهویی شد کلا. رفتیم با استاد راهنما مون صحبت کردیم و جریان رو گفتیم  و آونم لبخند زد و بهمون مرخصی داد. اینجور شد که سریع بلیط گرفتیم و 31 جولای رسیدیم واحد استاد، کنار دریای مدیترانه. بسیار بسیار زیبا و البته خیلی گرم با رطوبت بالا.  الان با گوشی دارم می نویسم واسه همین سخته عکس بذارم. ایشالا بعدا عکس هم می ذارم. حالا ما دو هفته کامل نمی مونیم. خودمون بلیط خریدیم واسه 11 آگوست. ایشالا تقریبا همزمان با ماما بابام می رسیم فرودگاه آنکارا. 

 خدا مادر استاد رو شفا بده. آمین 

مامان هستی و هیراد نوشتتون رو دیدم اگر عجله نداشته باشید سر فرصت جوابتان رو بدم. چون الان لبتاب ندارم و با گوشی سخته سرچ کردن. 

خدا رو شکر 

سرنوشت من...
ما را در سایت سرنوشت من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esarneveshtehman4 بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 8:08